خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم
به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
خوشا ما که همسایه جنتیم
به خان کریمش همه دعوتیم
گدای رضاییم و در عزتیم
به دست کریمش چه خوش عادتیم
رضا پادشاه است و ما رعیتیم
اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا
اگر گفتم که خوشبختم در عالم ، علتی دارد
که دل با حبِّ آقای خراسان قیمتی دارد
امان از نار می گردد نصیبش بی برو برگرد
هر آنکه در حریم طوس برگِ دعوتی دارد
زحمتی را که پدر از کار طفلان میکشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد
پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..
یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
مارا ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد
باید برای دل ز تو فرصت بگیرم
باید برایش ساعتی خلوت بگیرم
دیشب برای بار چندم داشت اصرار
با گریه از تو قول یک صحبت بگیرم
صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریه عشاق در سحر داری
به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن
آن که عطرِ نفسش میکده ها را پر کرد
بیشتر از همه پیمانهی ما را پر کرد
در غم دوریِ او، باز پریشان شده ایم
نالهی هر شبِ ما ارض و سما را پر کرد
توتیای چشمهایم خاکِ پای فضّهات
خاک ِ پاهای تو باشد توتیای فضّهات
دردهایم را در این درگاه ، آوردم کُنون
آمدم حاجتبگیرم از دعای فضّهات
نگو که خیر نداری برای ما آقا
عزیزمن! کرمت رفته پس کجا آقا
چه اشتباه بزرگی ز نوکرت سر زد
که آمده به سرش اینهمه بلا آقا
داغ عشقت پخته کرده عاشقانِ خام را
نوجوانانِ کهنسالِ اسیرِ دام را
می گسارانِ غمت را حاجتِ انگور نیست
اشک ما پُر میکند صد کوزه ی خیام را