شعر مدح و مناجات

بانی عزا

از ازل چشم ها برای تواند

گوش ها وقف روضه های تواند

قوم من خاک پای آن قومی‌‌..

که همه عمر خاک پای تواند

شیرینی شور ات

بردن نام تو هنگام سخن می چسبد

گفتن ذکر تو در سینه زدن می چسبد

چائی روضه ی تو مست کند آدم را

چائی روضه ی تو سخت به من می چسبد

ذوالفقــارِ

صـــبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتـــی دارد ؟
صـــبرِ ایّـــوب جـــایِ خود ، امّا
صـــبرِ زینـــب حکایتــــی دارد

محب

ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر

بر ما که در کمین بلا گیر کرده‌ایم

با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر

تب وصال

تب وصال تورا شب شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریه سحر دارد

هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا ضرر دارد

دلگرمی ما

بی شک پسرم نیز بدهکارِ حسین است
ارثی شدنِ مستیِ ما کارِ حسین است

عمریست محرم پدرم سَردرِ خانه
حَک می کند این خانه عزادار حسین است

قافله

نیامدی به زبان دارم از غمت گله ها.

که کرده از تو مرا دور خطِ فاصله ها.

من و خجالتِ از روی تو، وَ شرم گناه.

به رعشه کل وجودم گرفته زلزله ها.

ثناخوان زینب است

صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است

ایوب صابر است ولیکن درین مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است

حسرت دیدار

سالها در حسرت دیدار دلبر مانده ایم
جمعه ها را منتظر ماهِ منوّر، مانده ایم
زودتر آقا بیا و حال ما را خوب کن
از غم دوری تو خیلی مکدّر مانده ایم

مثل آیینه

آرزوی غبار این باشد
روی دامان یار بنشیند
در مسیر عبور او باشد
زیر پایش به بار بنشیند

سینه خیز

دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود
اگر دخیل علم نیست محترم نشود

چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه
به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود

بیت الغزل

بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است

«نزدیک‌ترین راه به الله حسین است»
نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه است

دکمه بازگشت به بالا