شعر مدح و مناجات

دَر

کار داریم در این شعر فراوان با دَر

گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در

وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار

می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در

علت خلقت

هرکسی درجهان غلام علی ست
مورد لطف و احترام علی ست
ذره پرور شدن مرام علی ست
چون کلام خدا، کلام علی ست
پس به نام خدا، به نام علی ست

عید الله الاکبر

اول ِ ابتدایِ آغاز است
درِ جنت برای او باز است
در مسیرش ملک به پرواز است
همه ی کارهاش اعجاز است

صاحب نظر

به پای دل به ایوان نجف رفتی، به سر برگرد
به گنبد خیره شو از مرقدش صاحب نظر برگرد

نگاه واپسین سایلان لطفی دگر دارد
دم برگشتن از فیض زیارت یک نظر برگرد

تیغ دو دم

با نام بلند او نوشتیم
از زلفِ کمند او نوشتیم

تلخیم ولی شکر فروشیم
تا از لبِ قند او نوشتیم

حلال زاده

هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانه‌های دامِ علی را بیاورند

میخانه زیر و رو شود از نعره‌های مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند

دلتنگ نجف

حال و هوایت را به سر دارم حسابی
آقا هوای یک سفر دارم حسابی
مولا دلم تنگ نجف شد آخر شب
شاهد بخواهی چشم تر دارم حسابی

لا امیرالمومنین الا علی

اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست
اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست
اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست
اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست

مهر علی

بخوان حدیث پیمبر که اینچنین فرمود
نگاه کردن بر روی او عبادت شد

و آنکه از رخِ مولای خویش محروم است
به لب چو ذکر علی داشت غرق طاعت شد

فقط به عشق علی

من آمدم به جهان فقط به عشق علی
که دل ببخشم و جان فقط به عشق علی

نه من، که خالق او، شده ست عاشق او
و شد خدای جهان فقط به عشق علی

حق نمک

حق داشت کعبه سینه ی خود را دوتا کند
چون راز را شنید و نشد برملا کند

کو آن کسی که نان علی را نخورده است
کو آن کسی که حق نمک را ادا کند

رضای علی

چه خیال محال و چه خواب چپی که رسد سر من به سرای علی
به یقین بَسَم این که به هر مژه سُرمه کشم ز غبار عبای علی

به فدای تو روح درون تنم به فدای تو هم سر و هم بدنم
نه سر و بدنم نه که روح تنم همه کار و کسم به فدای علی

دکمه بازگشت به بالا