شعر بمناسبت شب هفت شهادت حضرت زهرا(س)
سوگ گل و مرثیه بلبل است
هفته زهراست که هفت گل است
هفت شب, از رفتن زهرا گذشت
هفت بهار از چمن ما گذشت
مى چکد از چشم ولایت جنون
چشم على هفت شبانروز خون
رو به چمن بین که جنون وا شده
هفته گل هفته زهرا شده
شاهد من چاه که او چون گریست
هفت شبانروز على خون گریست
نیمه شب انگار که ماه آمدست
شاه ولایت لب چاه آمدست
واى نگه کن چه به ماه او فتاد
عکس مهش در دل چاه او فتاد
نیست جهان همسر شاهنشهش
چاه نگه کن که ببینى مَهَش
وقت جنون و طربش آمدست
شیر خدا نیمه شبش آمدست
گوش کن اى شیعه خونین جگر
ذکر على چیست به وقت سحر
آمده تا ذکر خفى را جلى
فاطمه یا فاطمه گوید على
جان و دلش همهمه فاطمه
بر لب او زمزمه فاطمه
پهلوى گل داغ کن اى شاخسار
یاس محمد نشکفت از بهار
تیغ شرر بار ندارد دگر
شیر خدا یار ندارد دگر
واى من از این چمن سوخته
سرو و گل و یاسمن سوخته
اى دل دریائى من فاطمه
لاله زهرائى من فاطمه
شمع فرو مرده شده خانه ات
کشته مرا حسرت پروانه ات
فاطمه برگرد که بینى به عین
در غم تو هم حسنم هم حسین
اشک سحر هستم و آه شبم
زمزمه نیمه شب زینبم
هر شب از اندوه تو زهراى من
گاه حسین تو شوم گَه حسن
فاطمه بنگر تو نگاه مرا
جان على زینب آه مرا
روز و شبم دیده به در دوخته
داغ تو پهلوى مرا سوخته
از غم تو سوخته ام فاطمه
دیده به در دوخته ام فاطمه
مرحوم احمد عزیزی