شعر عيد غدير خم
این عطر حرم مست نموده همگان را
این عطر حرم مست نموده همگان را
تنها نه بشر بلکه همه جانوران را
ابروی هلالی تو ای حضرت دلدار
در بند کشیده همه یوسف صفتان را
من ریزه خور سفره ی احسان تو هستم
آقا به خدا کار ندارم دگران را
حالا که بود روزی من دست تو ای شاه
اصلا نخورم ثانیه ای غصه ی نان را
لو رفته گمانم که علی جان تو خدایی
از بس که شفا داده ای اطفال زنان را
شیری نبود شیرتر از قنبرت ای یار
دنبال نموده صف پیکار یلان را
ای مظهر توحید قسم بر خَم گیسوت
عبد تو کند پادشهی پادشه هان را
ابراهیم لالی