شعر شهادت حضرت رقيه (س)
با سر افتادم زمین
با سر افتادم زمین!
آنقدر رم کرد ناقه آخر افتادم زمین
دستهایم بسته بود
سعی کردم تا نیفتم بدتر افتادم زمین!
درد من اینها نبود
درد من این بود که بی معجر افتادم زمین
پهلویم آتش گرفت
راستی بابا شبیه مادر افتادم زمین
بشکند دستش پدر
یک اشاره کرد سمت خواهر افتادم زمین
چند دندانت شکست
تا که چشمم خورد بر چوب تر افتادم زمین
سید پوریا هاشمی