شعر عيد غدير خم
حبل المتین
سپردی دستِ ختمی مرتبت حبل المتینت را
سپرده دستِ حیدر، پرچم اسلام -دینت- را
به خود تبریک اگر گفتی برای خلقت انسان
خدایا، صرف حیدر کن تمام آفرینت را
علی جان؛ مدح تو کار همان پروردگار توست
تنی قابل لیاقت دارد آخر «تاج و زینت» را
به وقت کار نخلستان، اگر دنیا حواسش بود
نگه میداشت در شیشه عرقهای جبینت را
در آن بی درکیِ مطلق، دریغ از این مصیبت که
نصیب چاه میکردی صدای دلنشینت را
فقط زهرا تو را فهمید و آرام و قرارت داد
فقط زهرا تسلا بود قلب آتشینت را
نباشد کاش دنیا باب دندان محبانت
که عمری خوردهای افطارها نان جوینت را
هزاران سفره وا کردند در دنیا مراقب باش
نگیرد لقمهاش از تو امیر المؤمنینت را
حسن معارف وند