شعر گودال قتلگاه

عزیزالله

هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟

ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟
آخر تو “کهنه‌پیرهنی” داشتی؛ چه شد؟

جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت
در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟

ای دور از دیار که تا دیر می‌روی!
آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟

خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم!
سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟

هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه!
نام‌آوران صف‌شکنی داشتی؛ چه شد؟

تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات
در خیمه‌‌گاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟

بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود
در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟

 جواد هاشمی تربت

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا