شعر شهادت حضرت رقيه (س)
آخر سر آمد
آخر سر آمد
گفتم می آیی دیدن من ؟ با سر آمد
ای طعنه زن ها !
دیدید بابای رقیه آخر آمد؟
سوغاتی آورد
همراه با خونابه و خاکستر آمد
بهر خریدش
تاوان سنگین داده ، بی انگشتر آمد
اصلا کجا بود
که مثل صیدی خسته بال و پر پر آمد
تا آب باشم
بهر بیابان لبش ، اشکم در آمد
بوسیدم او را
از حنجرش اما صدای خنجر آمد
شهریار سنجری