شعر شهادت حضرت معصومه (س)

بی بی جانم

از خدا می گفت از نسل پیمبر هم که بود
تازه از ذریه ی زهرا و ‌حیدر هم که بود

عمه ی بخشش به سائل،خواهر رأفت به خَلق
در حوائج دختر موسی بن جعفر هم که بود

با یکی خیلی شباهت داشت بین اهل بیت
جان بابا بود،والا بود،خواهر هم که بود

کربلا را داشت می آورد با خود سوی قم
مثل زینب خسته و‌ مغموم و ‌مضطر هم که بود

اتفاقا تیر و شمشیر و سنان را دیده بود
اتفاقا ساعتی در بین لشکر هم که بود

اتفاقا لحظه ای مثل رقیه عمه اش؛
در بیابان بود،بی کس بود،دختر هم که بود

لحظه ای مثل رقیه،روز و شب زینب صفت
کوه ماتم بود دنبال برادر هم که بود
.
مثل زینب شاهد تشییع پیغمبر نبود
شاهد غم های بی زهرایی حیدر نبود

مثل زینب بود دختر بود اما باز هم
شاهد غم های مادر در مصاف در نبود

گرچه خواهر بود با آقا علی موسی الرضا ع
با حساب کوچه و گودال او خواهر نبود

مثل زینب بود اما در کنار خیمه ها
بیقرار ارباً اربا کردن اکبر نبود

حرمله وقتی که زانو زد در آن سو، اینطرف
چند لحظه بعد زینب دید علی اصغر نبود

مثل زینب بود بر لب بود جان او ولی
هیچ جا درشهر قم دلواپس معجر نبود

فرق دارد ساربان شهر قم با کربلا
لااقل در ذهن خود دنبال انگشتر نبود

 مهدی رحیمی زمستان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا