حضرت عشق
امامی که از انوارش قیامت می شود معنا
اگر هادی ست از اسمش هدایت می شود معنا
صبوری جلوه می گیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت می شود معنا
عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد
از آن یک قطره دریای طهارت می شود معنا
کسی که حلقه ی وصل محمد با محمد شد
علی هم گر شود با او رسالت می شود معنا
علیِّ چارمین وقتی که خود جدِّ محمد شد
برای شیعه اش قطعاً ولایت می شود معنا
علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت می شود معنا
نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد؛
فقط با بردن نامش شفاعت می شود معنا
برای جامعه از یک فراز«جامعه» بی شک؛
دیانت می شود پیدا،سیاست می شود معنا
علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی»این بار؛
به سامرّا به جای شام غربت می شود معنا
گریز روضه دارد می رود در بزم«مِی» وقتی؛
میان تشت،خورشید قیامت می شود معنا
حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی
در این حالت برای ضربه سرعت می شود معنا
دو چندان می شود در حالت مستی توانِ فرد
بدین ترتیب در برخورد شدّت می شود معنا
وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد
شکستن بعد از آن برخورد راحت می شود معنا
یکی ازدست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار
فقط سیلی بر این صورت سه صورت می شود معنا
مهدی رحیمی زمستان