شعر مناجات با خدا

عاشق و دلداده

گرچه شب تا سحرم بر سر سجاده هنوز
نشدم ثانیه ای عاشق و دلداده هنوز

من بجایی نرسیدم، همه ی عمرم رفت
مانده بر روی تنم خستگی جاده هنوز

گرچه خوبان به وصال تو رسیدند اما
این منم از صف وصلت عقب افتاده هنوز

آرزوهای دراز، آبروی من را بُرد
قسمتم نیست ز تو، یک نظر ساده هنوز

باغبان! رنجِ زمستانِ مرا کمتر کن
برگ، بی اذن تو از شاخه نیفتاده هنوز

کاش قبل از رمضان، نوکر خود را بخری
رفت شعبان، چکنم! نیستم آماده هنوز

چاره ی کار، مِی نابِ ضریح علی اَست
بگذارید بنوشم ز همان باده هنوز

باز شرمنده شدم، با همه آلودگی ام …
به منِ بی سر و پا، فاطمه جا داده هنوز

ای گرفتار! برای گره وا کردن تو
هیچکس مثل رقیه نشده زاده هنوز

گره ی کار سه ساله، گره افتادن موست
چنگ خورده تر از آن سر، همه ی صورت اوست

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا