شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)
یا امام رضا(ع)
هر کسی با یک نگاهت، جَلدِ این پابوس شد،
“پَرسیاه” آمد در آخِر کفتری در توس شد
پیلهی مشهد به اذنت کِرم را پروانه کرد
برکهای ساکن، روان شد؛ حل در اقیانوس شد
خاندانت جلوهای از علمِ “لا ادراک” هست
خلقتِ این خاندان، معنیِّ “یا قدّوس” شد
ظلمتی در شرق ایران، شلعهور میشد ولی
آمدی از غرب و ایران صاحب فانوس شد
در حریمت “آه” را هم با عنایت میخری
با عنایت، بعد از آن، این “آه”، نامحسوس شد
جاودان شد هرکه در صحن و سرایت جان سِپُرد
او تو را خواند و چنین با نالهای، ققنوس شد
خوش به حالش آنکه دائم بر ضریحت بوسه زد
خوش به حالش آنکه با این بارگَه مأنوس شد
“دل”، هوای مشهدت دارد، دلی را شاد کن
دوری از “گنبدْ طلایت” بر دلم افسوس شد
گر صلاحم را ببینی، حاجتم را میدهی
پس نباید از کرامات “رضا” مأیوس شد
عرشیا رزاق