آسمان عرش در بغل دارد
آسمان عرش در بغل دارد
نَسَبش ریشه در ازل دارد
قلمم بر لبش غزل دارد
شعر او مزّهی عسل دارد
شهد نامش ملیح بوده و هست
شوق مستی به جانِ باده نشست
وقتِ شرعیِ مدح و تسبیح است
ماه آمد، زمانِ تشبیه است
شب شأنِ نزولِ تلمیح است
چه نیازی به حرف و توضیح است
سورهی کوثر رضا آمد
علیِ اکبرِ رضا آمد
سر سجاده ربّنا گفتم
چه غریبانه بی صدا گفتم
حاجتم را به آشنا گفتم
یا جواد الائمه تا گفتم
روزیِ من نگاهِ آقا شد
گره کور کار من واشد
جبر یا اختیار یعنی چه
تلخیِ روزگار یعنی چه
قِصهی غُصهدار یعنی چه
با سَحَر ، شام تار یعنی چه
او طلوعِ تمامِ عاشقی است
او شروعِ سلامِ عاشقی است
اوست باب المرادِ عرشنشین
حلقهی وصل آسمان و زمین
قسمش با اجابت است عجین
نذرِ مرسوم سورهی یاسین
این توسل به اوست رایجِ ما
اینچنین شد روا حوائجِ ما
تا که یَحییَبناَکثَم اورا دید
حرفهایی که گفته بود و شنید
در جوابِ هرآنچه که پرسید!
دهنش واشده بلاتردید
پاسخی که گرفت معلوم است
معجزاتِ امامِ معصوم است
هنرِ خلقت است امام جواد
نام بابرکت است امام جواد
جودِ بیمنت است امام جواد
فاطمی سیرت است امام جواد
آینهدارِ مادر سادات
هدیه بر او و جدّهاش صلوات
کاظمین، آفتاب خاک عراق
آستانِ دو گنبد بَرّاق
ای حریم تلاقی عشّاق
عرش بیتوته کرده کنج رواق
در شلوغیِ لحظه های اذان
جا نداری برای یک مهمان؟
امیر طاهری