شعر مناجات با امام حسین (ع)
هرکجا نام تو را بردیم “کوه ِطور” شد
آفت و شَرّ و بلا فوراً از آنجا دور شد
جای ِلبهای ِتو دیشب اشک ِهجران خوردم و
کام ِمن شیرین با این قطره های ِشور شد
در فراق ِیوسفش افتاد بر جان ِخودش
آنقَدَر گریه زلیخا کرد آخر کور شد
روضه های ِخانگی برکت به خانه میدهند
خانه یِ تاریک ِما با روضه غرق ِنور شد
جفت و جور اصلاً نمیشد کارهایم تا شبی
کفش ِروضه جفت کردم کارهایم جور شد
صبح ِمحشر که شَوَد , مأمور ِقَصرَت میشود
آنکه در روضه دم ِدر خادم و مأمور شد
وای بر آن روضه خوان و شاعری که پاکتی ست
یا که با سواستفاده نامی و مشهور شد
شاه ِما خیلی سفارش کرده: “فَابْکِ لِلْحُسَیْن”
نزد ِما ایرانیان این جمله اش دستور شد
قبل از آنکه شمر در گودال مَذْبوحَش کند
بر گلویش نیزه ای بوسه زد و مَنْحور شد
آنقَدَر خنجر زدند و آنقَدَر نیزه زدند
که بِلاتشبیه مثل ِلانه ی ِزنبور شد
موقع ِدفن ِپدر وقتی پسر , انگشت را
از زمین پیدا نمود اعضای بابا جور شد
از دلش اصلاً نیامد بوریا پیچش کنند
اولش نگذاشت اما آخرش مجبور شد
رضا قربانی