غصه بهشت را نمی خورم

بوی فراق می دهد این گریه های من

ماتم گرفته شال سیاه عزای من

شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام

آقا ببخش درگذر از این خطای من

اهانت به امام هادی (ع)

آقاببخش , بار دگر قلبتان شکست

اینبار جدتان هدف دشمنان شده

ازبس که ما به ظاهر اسلام رفته ایم

شیطان میان باطن عالم نهان شده

سرفصل شادمانی

سرفصل شادمانی و پایان غم رسید 

وقت هنرنمایی لوح و قلم رسید

بافاطمه خدابه خودش فخر میکند

 برحجب و زهد وعاطفه صاحب علم رسید

سوره کوثر بخوان

داد مسرت کشید پیک خوش آسمان

مژده که ریحان یاس شکوفه زد در جهان


جلوه حق بر زمین کرده رخش را عیان

نور خدا آمده نغمه مستانه خوان

دیوانگان

نگـاهی برنجف انداختم من

حَرَم رادیدم و دل باختم من

نمی خوانم خدا او را ولی از

خدایش هـم جدا نشناخـتم مـن

حُبِّ امیرالمومنین (ع)

گر حب علی رابه دلت راه نباشد

ای منکر مولا ز علی عیب نباشد

تقصیر برآن نطفه ناپاک گذارید

چون مهر علی بردل ناپاک نباشد

محمد دستان

 

دریا غریق مرحمت بی کران تو

دریا غریق مرحمت بی کران تو

هفت آسمان تجلی رنگین کمان تو

خورشید ناز می کشد از ذرهای خاک

آن جا که صبح می گذرد کاروان تو 

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

برایتان بنویسم برای اقیانوس

نفس برای شما خرج می شود بی بی

نفس نفس شده این جا کنارتان محبوس

هو یا امیرالمومنین (ع)

هو هو نکنم جنون مـرا مـی گـیـرد

مـیخانه غم دوباره پــا مــی گـیــرد

هوهو نـکنم ز عـاشقی مــی مـیرم

از مـردم ایــن زمــانـه مـن دلگیرم

کرَم عباس

هر چه داریم همه از کرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف کم عباس است

 

نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند

به خدا خیل ملائک حَشَم عباس است

آیات عشق

دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان

آقا مجرب است کرامات دستتان

تصویر چشم های شما در نگاه آب

می لزرد آب وقت ملاقات دستتان

می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد

می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد

آیۀ تطهیر را خواند و از او تفسیر کرد

در تب و تاب وضویش می خروشند آب ها:

آب را با آب آیا می توان تطهیر کرد؟

دکمه بازگشت به بالا