یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد

یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد

یک زن میان عالم و آدم یگانه شد

یک زن که بود مظهر تکثیر آفتاب

هم دردِ مرد چاه, به آه شبانه شد

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام

یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان

بر روی خارهای مغیلان دویده ام

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا

قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا

هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا

از بدر کینه در دل خود پروریده اند

از بدر کینه در دل خود پروریده اند

 آری یزید در پی این انتقام بود

 سر گرم پایکوبی و رقصند شامیان

 بزم و سرور و شور به هر کوی و بام بود

بین نماز, وقت دعا گریه می کنی

بین نماز, وقت دعا گریه می کنی

با هر بهانه در همه جا گریه می کنی

در التهاب آهِ خودت آب می شوی

می سوزی و بدون صدا گریه می کنی

تا ببیند دوباره بابا را

تا ببیند دوباره بابا را  

هی خودش را به  هر دری میزد

دزدکی سمت نیزه ای می رفت

به سر ِ روی نی  سری میزد

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم

دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

شایسته زیارت شش گوشه نیستم

این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

آنجا که وداع خواهری دیدن داشت

آنجا که وداع خواهری دیدن داشت

یک لحظه درنگ هم پرستیدن داشت

آنجا که گلو حسین ولب زینب بود

حقا که رگ بریده بوسیدن داشت

شاعر: علی اکبر رشیدی

دوبیتی های حضرت ابوالفضل علیه السلام

به خوشبوئی زگلها یاس برده

به رخشیدن فقط الماس برده

خدا بر چهره ها قرعه کشی کرد

همه گفتند فقط عباس برده

تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی

تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی

دنبال مرگ می‌روی و در تبسمی

آری جلو جلو تو به معراج رفته ای

مبهوت مانده ام که تو در عرش ِ چندمی

بر قافله ی رفته سفر گریه کنید

بر قافله ی رفته سفر گریه کنید

بر روی نیزه جا مانده سر گریه کنید

لالالا اصغرم در خواب است

ای اهل حرم یواش تر گریه کنید

شاعر : آرش پور علیزاده

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره دل دختر گرفت و بعد

دکمه بازگشت به بالا