می دهد کعبه نشانــی قبله ی دیگر علی ست
سجده کن پروردگاری را که مایل بر علی ست
در حیاطِ صحنِ او خورده ست خِضـر آبِ حیات
سُرمه کن خاکِ نجف را چشمه ی کوثر علی ست
می دهد کعبه نشانــی قبله ی دیگر علی ست
سجده کن پروردگاری را که مایل بر علی ست
در حیاطِ صحنِ او خورده ست خِضـر آبِ حیات
سُرمه کن خاکِ نجف را چشمه ی کوثر علی ست
چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته است
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته است
آمـده یــک روز بــعـد از روزِ مـــیلادِ حســیـن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشته است
شجاع و با ادب… میخواست این زن بهترین باشد
علی می خواست بانویش همان امّ البنیــــن باشد
همان امّ البنینی که جـــواهر سازِ تاریــخ است
برایِ زینتِ دســــتِ خـــدا مثلِ نگیــــن باشد
مادرم خورد برزمین یک روز
پیشِ چشمانِ خسته ی مَردم
من غرورم شکست رویِ زمین
پدرم شرمگیـــن و سردرگُــم
از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد
به لبخندِ برادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد
از سیره ات پیداست فرزندِ علی باشی
زندان به زندان بند در بندِ علــی باشی
جز زهر آبِ خوش نخواهی خورد در زندان
وقتی حســن باشی و فرزندِ علــی باشی
در پشتِ ابرِ تیره مگر آفـتـاب نیست
محسن مگر دلیلِ غمِ بوتراب نیست ؟
تاریخ ، نام قاتلِ زهرا چه بوده است ؟
یادم نبود مَصلحتی در جــواب نیست
کاروان در مسیرِ راز و نیاز
مدّتی از مسیر باقــــی بود
دختری مثلِ آسمان معصوم
باز هم رویِ دوشِ ساقی بود
سلام حضرتِ باران اجازه می خواهم
اگر اجازه دهی شعرِ تازه می خواهم
برای جَلد شدن آب و دانه لازم نیست
برایِ عشق سرودن بهانه لازم نیست
چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته است
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته است
آمـده یــک روز بــعـد از روزِ مــــیلادِ حســیـن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشته است
چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته است
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته است
آمـده یــک روز بــعـد از روزِ مــــیلادِ حســیـن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشته است
استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد
رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد