میان قبلۀ محراب ناله ها کردم
به هرقنوت برای همه دعا کردم
برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم
به قلبسوخته هر شب خدا خدا کردم
میان قبلۀ محراب ناله ها کردم
به هرقنوت برای همه دعا کردم
برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم
به قلبسوخته هر شب خدا خدا کردم
میان قبله محراب ناله ها کردم
به هرقنوت برای همه دعا کردم
برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم
به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر
از من تمام عمر گنه دیدی و گنه
شرمنده ام از این همه تکرار یا مجیر
همدمیار شدن دیده تر می خواهد
پیرمیخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقیکار دل مصلحت اندیشان نیست
قدماول این راه جگر می خواهد
چگونه صبرکنم رفتن تورا بینم
نوای واعطشا گفتن تورا بینم
در اینطرف تو صدا می زنی «انا المظلوم»
جواب……هلهلهدشمن تورا بینم
ای وای گرفتند همه دورت را
چون گل به میان خارهایی قاسم
پهلوی تو ضربه خورده مثل مادر
افتاده میان دست و پایی قاسم
آیینه روی مجتبایی قاسم
مستغرق ذات کبریایی قاسم
مثل علی اکبری برای ارباب
چشم تو کند گره گشایی قاسم
هم سنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای درتمام عرصه ها سنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم
دختر اگر یتیم شود پیر میشود
از زندگی بدون پدرسیر میشود
هم سن وسالها همه او را نشان دهند
دلنازک است دختر و دلگیر میشود
آنروز که احرام تمتع می بست
برشانه ی عرشیه ی عباس نشست
با آنکه سه سال بیشتر جلوه نکرد
گفتند که فاطمه است دیدند که هست
قاسم نعمتی
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
در میان هلهله سوز و نوا گم می شود
زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود
بسکه بازی می کند زنجیر ها باگردنم
در گلویم گریه های بی صدا گم میشود