بیا ببین

بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهره‌ات شبِ ما را

“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصه‌های فردا را

عزا گرفتم

خون می‌چکد به دوشم از چشمهای نیزه
من هم عزا گرفتم با های های نیزه

یا شهر تیره گشته یا تار گشته چشمم
تنها تو را شناسم ای روشنای نیزه

سایه‌ات به سرم

خدا کُنَد زِ لبت یک سلام هم باشد
وَ سایه‌ات به سرم مُستدام هم باشد

بریز گیسویِ خود را به شانه‌های نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد

نیزه غریبی

پیش پای خودش به خاک افتاد

همه را با نگاه پس میزد

تکیه بر نیزه غریبی داشت

خسته بود و نفس نفس میزد

به گریه‌های خواهرت

دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان
که خانه‌ی دو چشم من خراب شد حسین جان

به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن
که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان

جوانمُرده

پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد
خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد

باید او پاشود از  خاک جگر جمع کُنَد

یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد

پَریشانِ حسن

هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن

ای بِقُربانِ حسین و  ای بِقُربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد

این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن

چه کنم

چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد

نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف

ای بِقُربانِ حسن

هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن
ای بِقُربانِ حسین و ای بِقُربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن

سینه‌یِ سوزانِ عمویش

به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد
ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد

سینه بر سینه‌ی او داشت حرامی آمد
تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد

حسن غریب مادر

تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس”حسین جان”حسن است

حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است

کعبه‌ی اَبرارِ

*جامعُ‌الاَسرارِ خدا زینب است
منبع‌ُالانوارِ خدا زینب است
کاشف‌ُالآیاتِ کتابُ‌لَّه‌و..
اعظمِ اذکارِ خدا زینب است

دکمه بازگشت به بالا