گریه را بس کن علی
تاب و توانت میرود
در پی آبی چرا؟
وقت امانت میرود
من از این رنج و بلا جان میدهم
از مصیبت ها خدا جان میدهم
تو که رفتی اشک در چشمم نشست
چون شدم از تو جدا جان میدهم
این زمین مهد عزای زینب است
روز روشن اندر اینجا چون شب است
این دل برای دیدن روی تو تنگ است
در فکر این نامردمان تزویر و ننگ است
ای که نسلت از تبار کربلا
ای که هستی داغدار کربلا
نور حق, سوم بهار کربلا
یا محمد, یادگار کربلا
معدن جود و کرم ابن الرضا
ساقی چشم ترم ابن الرضا
من که مست این همه لطفت شدم
داده ای بال و پرم ابن الرضا
این,حسین دار وندار عالم است
صبردنیا و قرار عالم است
هرکه یک شد ,او هزار عالم است
روشنی شام تار عالم است
به خدا پای تو مولا, تا ابد میمانم
همه عمر من از کرب و بلا میخوانم
نام تو میبرم و در حرمت مهمانم
یا حسین بر لبم و فاطمه گوید جانم
بارِگاه با صفا را عشق است
گنبد و صحن وسرا را عشق است
عرش با آن همه هیبت گوید
حرم کرب و بلا را عشق است
جواد قدوسی
امام شیعه ای واشک دیده ات دریا
بیاد روضه کوچه بیادعاشورا
دوباره آتش کینه به پشت در آمد
هلاک روضه مادر شدی گل زهرا
نیزهادر دهنت مهمان شد
کاردشمن به نظر اسان شد
انقدرغارت تو طول کشید
کهتمام بدنت عریان شد