روسیاهِ جا مانده

دوباره آمده این روسیاهِ جا مانده
همان کسی که از این قافله جدا مانده
دوباره آمده این بنده ی گنهکارت
به نفسِ خویش همانی که مبتلا مانده

شرمنده ام

نانی به کامِ ما جز نانِ شما نرفته
از این تنور خالی، دستِ گدا نرفته
بر درگهت گدا با روی خجل رسیده
شرمنده بنده ای از پیشِ خدا نرفته

زنجیر

لاغر شدی چه بر سر این پیکر اوردند؟

با تازیانه خستگی ات را دراوردند؟

با بد دهانی کردن و با ناسزا گفت

خلصنی یارب را در از این حنجر اوردند

یا علی

دوباره مطلع این شعر یا علی دارد
ردیف و قافیه ها کار با علی دارد
هزارها گره وا می شود ز کارش زود
هر آنکسی که به لب ذکر یا علی دارد

ام البکاء

می سوخت و در سینه اهی شعله ور داشت
از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت
با دیدن چشمان حیدر گریه می کرد
از غصه های هر شب و روزش خبر داشت

اَفضل الاعمال

نیست کاری بهتر از خدمت برای فاطمه
نیست مُزدی بهتر از مزدِ عزای فاطمه
از تمامِ نوکری شد اَفضل الاعمال ما
قطره اشکِ ریخته در روضه های فاطمه

شب یلدا

دوری ات هر شبمان را شب یلدا کرده
منِ غفلت زده را پیش تو رسوا کرده
با خبر نیست کسی ازدل مجنون شده ام
بر سرم هرچه بیاید غم لیلا کرده

ما رایت الا جمیلا

آنکه ایثار و وفا را کرده معنا زینب است
آنکه داده عاشقی را یاد ماها زینب است
تا همیشه سربلند و ایستاده مثل کوه
نیست مانندش ، ندارد آنکه همتا زینب است

گریه کن

اینجا گدا شد پادشاه و دولتی کرد

خوشبخت هرکه خدمتِ بی مِنتّی کرد

اینجا تباکی های ما را هم خریدند

پس خوش به حال هرکسی خوش خدمتی کرد

دکمه بازگشت به بالا