در روضه ها

در روضه ها کلیدِ اجابت گرفته ایم
یک یاحسین(ع) گفته و حاجت گرفته ایم

چلّه نشینِ چادر مشکیِ زینبیم(س)
از این طریق، درس نجابت گرفته ایم

یامُعزّالمؤمنین

ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین
نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین

نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛
از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین

جگر پاره

کینهٔ جنگِ جمل تاب و‌ توانت را گرفت
جرعه جرعه زهر آقاجان امانت را گرفت

در همان ثانیه های اوّل افطار بود
زهر اثر کرد و تکلّم از زبانت را گرفت

دلِ بی طاقتش

پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط

با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط

نگاهم کن حسین(ع)

مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین(ع)
خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین(ع)

دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود
کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین(ع)

ای عشق

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه
تحمل میکنم اما وداعِ آخرت را نه

لباست کهنه پیراهن، تحمل میکنم باشد
ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه

آه یا زینب(س)

همیشه داده به این ناتوان؛ توان! روضه
برای من برسان جایِ آب و نان، روضه

حسین(ع) گفتم و محض شلوغیِ محشر
سپرد دستِ دلم نامه امان؛ روضه

علی بن الحسین بنِ علی(ع)

همراه عمه، پا به پایِ کربلا بودی
بعد ِ عمو، مشکل گشایِ کربلا بودی

می سوختی در تب ولی تاریخ آورده ست
مثل پدر؛ دارالشفایِ کربلا بودی

شبه پیغمبر

نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین
آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین

کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها
گر چه شد دور و برت محشر، نکش پا بر زمین

رؤیایِ مادرانه

حس کرد در وجود خودش داغِ ناب را
رؤیایِ مادرانه پُر اضطراب را

بیتاب، اشک ریخته و غربت ِ پدر
از چشم های کوچک او برده خواب را

قاسم بن المجتبی(ع)

از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل

متن بازوبند او تفسیری از ایمان و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل

حی علی العزاء

بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد
لطمه زنیِ عالم بالا شروع شد

هفت آسمان سیاه به تن کرد و باز هم؛
با گریه نوحه خوانیِ صحرا شروع شد

دکمه بازگشت به بالا