نثار روح چنان کوه عمه ی سادات
در ابتدای غزل فاتحه مع الصلوات
برای اینکه شود جاودانه در تاریخ
گذاشت در وسط کربلا دو تا مرآت
نثار روح چنان کوه عمه ی سادات
در ابتدای غزل فاتحه مع الصلوات
برای اینکه شود جاودانه در تاریخ
گذاشت در وسط کربلا دو تا مرآت
چه دختری که به طوفش منا اجازه گرفته
منا و مروه و حتی صفا اجازه گرفته
چه دختری که برای غم دقایق عمرش
قَدَر نشسته دو زانو، قضا اجازه گرفته
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
کربلا گرچه اثرهای خودش را دارد
دوریاش نیز ثمر های خودش را دارد
تپش قلب و دل سوخته و حال خراب
آتش عشق شررهای خودش را دارد
امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد
که در پشت سرش معصومه فوجی از مَلَک دارد
جهان را می کند روشن ولی با نور این گنبد
یقین دارم به نور افشانی اش خورشید شَک دارد
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
پیراهن سیاه بر این غم ادامه داد
در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد
پیراهن سیاه،سیاهِ سکینه شد
در فاطمیه هم به محرم ادامه داد
نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه
شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه
شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید
حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
«علی امام…»و الفبا شروع شد با عین
«منم غلام علی…»و تمام شد با غین
علی ست حاصل تجمیع چارده معصوم
اگر که مرکز ثقل جهان شده ثقلین
یاس ها،با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند
حسن آمد که در خانه ی او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطار کنند