راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
پیراهن سیاه بر این غم ادامه داد
در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد
پیراهن سیاه،سیاهِ سکینه شد
در فاطمیه هم به محرم ادامه داد
نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه
شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه
شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید
حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
«علی امام…»و الفبا شروع شد با عین
«منم غلام علی…»و تمام شد با غین
علی ست حاصل تجمیع چارده معصوم
اگر که مرکز ثقل جهان شده ثقلین
یاس ها،با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند
حسن آمد که در خانه ی او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطار کنند
حسین آری اگر نوشید از انگشت پیمبر شیر
بنوشد با نگاه این شیر از چشمان حیدر شیر
و با اشکی که می ریزد به لب های پسر،بابا؛
اضافه کرده بر این کاسه ی تا نیمه شِکَّر،شیر
تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است
به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی
که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است
صدا چندین و چندین بار می پیچید می پیچید
در آن ابعاد کم، بسیار می پیچید می پیچید
که إِقْرَاء یامحمد یا محمد یا محمد…هان
صدا در لا به لای غار می پیچید می پیچید
تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد
تو را برروی تخته پاره ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد
تازیانه ضربه اش برای گونه مُهلک است
مُهلک است اگر به دست سِندی ابن شاهک است
جز سکوت فاطمیِّ تو که کرده عاجزش
ذکر یا علی علی برای او مُحرّک است