یا قاسم ابن الحسن(ع)

از شمیم سر زلف تو غزل ساخته شد
زلف بر شانه رها ماند کتل ساخته شد

قد و بالای تو یاد آور حسن حسن است
هر کجا رد شده ای چند محل ساخته شد

یا حسین

غم کیمیاست پس به همه غم نمی دهند
بی امتحان که چشمه ی زمزم نمی دهند

باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد
این خاندان به سائل خود کم نمی دهند

قبور خاکی

آفتاب از این حرم دارد خجالت میکشد
از سکوت ما قلم دارد خجالت میکشد

چشم های شیعه در شهر مدینه سال هاست
از بقیع بی حرم دارد خجالت میکشد

روسیاهم

مرتکب شد روسیاهی اشتباه دیگری
اشتباهی مرتکب شد روسیاه دیگری

نامه ی اعمال من پر بود از کار گناه
ثبت شد در کارهای من گناه دیگری

ستون آسمان

ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری

چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری

به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را
جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری

یا امام هادی(ع)

شنیدم از کراماتت حکایت های بسیاری
فراوان دیده ام از تو کرامت های بسیاری

هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد
ولی از نور تو دیدم هدایت های بسیاری

به قربان اباعبدالله

ادب از محضر تو درس ادب می آموخت
معرفت دور و برت اصل و نصب می آموخت
پسرت درس وفا از تو عجب می آموخت
وقت تمرین نبرد از تو غضب می آموخت

مجنون علی

در حسرت خم خانه به خم خانه ی بعدی
مستی زده پیمانه به پیمانه ی بعدی

میگفت بیائید و بمانید و بمیرید
از عشق تو دیوانه به دیوانه ی بعدی

مهربان تر از پدر

بی تو ما مثل یتیمی از نظر افتاده ایم
مثل مرغی در قفس بی بال و پر افتاده ایم

زندگی سخت است بی تو،مهربان تر از پدر
سخت تر این است،از چشم پدر افتاده ایم

یا زینب کبری(س)

نوشتم زینت بابا نوشتی زینب کبری
نوشتم ثانی زهرا نوشتی زینب کبری

نوشتم عشق پیغبر نوشتم کوثری دیگر
نوشتم برتر از حوا نوشتی زینب کبری

بی بی جانم

در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ یاس قم شدم امشب دوباره

پرواز کردم تا حرم مثل کبوتر
با اشک چشمانم زدم آن خانه را در

عمه چرا اینجاست

دریاب بابا این زمانی را که داری
پنهان نکن اشک نهانی را که داری

در خود نریز اینقدر درد و داغ و ماتم
بیرون بریز آتش فشانی را که داری

دکمه بازگشت به بالا