ماه صیام

حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم

ماه صیام

حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم

و لا یُمکِنُ الفرارُ مِنْ حکومَتِکَ

هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
پیش تو سر شکسته نباشم نمیشود
باید که سیل جان مرا شستشو دهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود

روضه موسی بن جعفر علیه السلام

من آن خورشید پنهانم که پشت ابر زندانم 

زآهم شعله ور هستم ز اشکم غرق بارانم 

نه یار و همدمی دارم نه غمخوار غمی دارم 

نه حتی سایه ای را که کنار خویش بنشانم 

جانم حسین

یکسال و نیم مانده غمت در گلوی من
هر روز و شب تویی همه جا رو به روی من
در زیر آفتابم و تشنه شبیه تو
دنیا کشیده خنجر غم بر گلوی من

سالار زینب

شعله آه مرا هر دلی ادراک کند
دود ان رخت عزا بر تن افلاک کند

یوسفی بود مرا پیرهنی باقی ماند
تا که تشریح غم سینه صد چاک کند

چشمه عشق

چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
با نی خلق جهان را نفس کوثر کرد

هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد

ام ابیها

ای آفتاب ذره نشین سرای تو
هفت اسمان بنا شده از خاک پای تو
وقتی خیال هم نرسد بر ثنای تو
باید خدا خودش بنویسد برای تو

نفست بند آمده

از چشم من مگیر مجال نظاره را
با پلک خود مبند به من راه چاره را

آیینه ی تو بودم بنگر چه می کشم
وقتی که آه تو شکند سنگ خاره را

یا زهرا (س)

محض وجود فاطمه ماهمگی در عدمیم
هر چه نگارد او شود ما اثر آن قلمیم
قدر و قضا ندیم او خلق اثر قدیم او
ملک مکان حریم او ما همگی بی حرمیم

بی پناهیم بی پناه

این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه

راه عشق

چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم
که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم

به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم
حمایلم شده این ریسمانِ بازویم

دکمه بازگشت به بالا