دوباره غرق عزا

دوبارهغرق عزا پُر ز داغ و ماتم بود

وجوددختر پیغمبری که خاتم بود

برایفاطمه دلشوره داشت در دم مرگ

دراحتضار , دل مادری پر از غم بود

کفننداشت , ردایِ پیمبر دو سرا

تمامخواهش بانوی هر دو عالم بود

دوبارهآمده جبریل دست پُر ز بهشت

شکستبغض پیمبر که یک کفن کم بود

اگرچهمکه ولی گریه کربلایش کرد

شبِدهِ رمضان چون دهِ محرم بود

کنارداغ خدیجه چه روضه ای میخواند

حسیننیست ولی روضه اش فراهم بود

 

 

 

ناگهان تا که چشم وا کردم,

ناگهان تا که چشم وا کردم,ماه مهمانی خدا آمد

به سر سفره‌ی کرامت دوست,شاه آمد اگر گدا آمد

دیدم این جا میان مهمان‌ها,آمده هر که آبرو دارد

بین این بندگان خوب خدا, چهکند آن‌که خود گنهکار است

پشت مهمان‌سرای تو ماندم,پشت در جای بی سر و پاهاست

من همان به که پشت در باشم,آگهم جای من نه این‌جاهاست

نه که من آمدم به سوی توباز, مثل هر بار آمدی یا رب

گر چه دیدی تو زشتی من را,فرصت توبه دادی‌ام امشب

اگر این گونه هم دهی راهم,باز هم آبروی من برود

مپسندی که بر زبان همه, ایخدا گفتگوی من برود

نه لباسی برای مهمانی, نهدگر خلق و حسرتی دارم

بعد یک سال تازه آمده‌ام,من هم آیا رخصتی دارم؟

گیر کردم میان برزخ خود, نهره چاره دارم و نه کسی

حاصلم را تباه می‌بینم, چهکنم گر به داد من نرسی؟

من اگر خودم بودم, به دلمباز شور و شین آمد

مانده بودم غریب که ناگه,رحمت واسعه حسین آمد

با حسین آبرو گرفتم من,زشتی دل دوباره زیبا شد

عزتم داد و اعتبارم داد,نوکرش هر که گشت آقا شد

دست من را گرفت و گفت بگو,یاعلی و ز جای خود برخیز

ای ز سنگ گنه زمین خورده,حال بر روی پای خود برخیز

هر که با ذکر یاعلیبرخواست, تا قیامت ز پا نمی‌افتد

هر که با مرتضی علی آمد, پسز چشم خدا نمی‌افتد

 

 شاعر : ؟؟؟

 

 

 

اگر بناست

اگر بناست رحمت کسی به ما کمک کند

خدا کند که زودتر خود خدا کمک کند

ضیافت کریم ها که بی گدا نمی شود

کرم کن و بگو کسی به این گدا کمک کند

خراب آمده‌ام

خراب آمده‌ام تا کنی تو آبادم

 هزار شکر نگفتم, ز چشمت افتادم

  خراب باده‌ی عفوم ببخش رسوا را

 مُقرّ و معترفم از هزار بیدادم 

چرخ و فلک و ستاره

چرخ و فلک و ستاره حیران  دیده ام

آن محنت و غم که کس ندید,آن دیده ام

نوحی به هزار سال یک طوفان دید

من نوح نیم, هزار طوفان دیده ام

ناگفته ها

ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من

حرفی بزن از گوشۀ چشم ترت با من

بانوی محجوبم بیا و در میان بگذار

شرح بلایی را که آمد بر سرت با من

روضه‌ی باران

با نام عشق, خلقت انسان شروع شد

جانی گرفت و غصّه به این سان شروع شد

فریادِ طبل, ضجّه‌ی زنجیر, شور سنج

با رعدهای تعزیه‌گردان شروع شد

یا ایّها الکریم

 یا ایّها الکریم ببین بی بضاعتم

مهمان نامناسب ماه ضیافتم

دیدم که بار رحمت عام است آمدم

هرگز به روی من نزدی بی لیاقتم

نظر لطف بوتراب

 

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند

 

آه ای علمدار پدر …

رفتیندیدی بعد تو دیگر چه حالی داشتم

گفتم کهمی آیی ولی با خود خیالی داشتم

چشمم بهراه رفته و دلخوش به راه آمدن

امانگاهی مضطرب دل شوره حالی داشتم

آه بابای غریب

می چکداز پای نی خونابه های روی تو

می زندشلاق می آیم هر آن دم سوی تو

 می کشاند موی هایم را به غارت می برد

 معجری را که برایم دوخت زد بانوی تو

فرمانروای ملک خدا

جمله فرشتگان به ید او شدند خلق

سبوحشان به زمزمه ی یا علی علی

فرمود حق  که سجده به نور علی کنید

آدم که بود؟ علم الاسما علی علی

دکمه بازگشت به بالا