شعر مناجات امام زمان(عج)

ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم

همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم

شعر مناجات امام زمان(عج)

ای وعده ی پیغمبر مختار برگرد
با ذوالفقار حیدر کرار برگرد

چشم انتظار تو نشستیم و نوشتیم
با اشک های حسرت دیدار … برگرد

شعر مناجات امام زمان(عج)

بیا که تا تو نیایی بهار بی معناست
خوشیِ مردمِ این روزگار بی معناست

تب فراق تو بیچاره کرده دنیا را
بدونِ تو به دلِ ما قرار بی معناست

شعر مدح امیرالمومنین علی(ع)

منم که جوشش عشق علی است در کارم
چنین شده است که رونق گرفته بازارم

اگر که سلطنت این جهان دهند به من
جز آستان علی سر فرو نمی آرم

شعر روضه تخریب بقیع

بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع

شهر آلوده

شهر آلوده , دل آلوده , نفس آلوده
از سیاهی پرم گشته قفس آلوده

بال من را نپسندید هوای حرمت
این کبوتر شده دور از تو ز بس آلوده

زلف پریشان

شانه به درد زلف پریشان من نخورد

مرهم به درد زخم گریبان من نخورد

از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام

یک قطره هم نماند که از جان من نخورد
 

یک اربعین گذشته

من نیمه جان ز داغ تو در این سفر شدم
برخیز و بین چگونه خمیده کمر شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

مبتلا شدم

از آن زمان که دور از این کربلا شدم
بر هر بلا که بود اخا مبتلا شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک عمر گوییا که من از تو جدا شدم

ای حسین

من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین

ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین

آیینه

آیینه , آمدی سحری در خرابه ام

خیلی شبیه روی تو شد روی من پدر

تو در تنور رفتی و موی تو کم شده

در بین شعله سوخته گیسوی من پدر

کنار دِیر…

کنار دِیر شبی ازدحام را دیدم

و جلوه گر سر ماهی تمام را دیدم

میان بزم شرابی در آن سیاهی شب

به روی نیزه سر یک امام را دیدم

دکمه بازگشت به بالا