التفاتی جانب این جسم لاغرکن علی
عین من از گریه عین الله راتر کن علی
کار از مرهم گذشته فکر دفن و کفن باش
ناگزیر از رفتنم اصرار کمتر کن علی
التفاتی جانب این جسم لاغرکن علی
عین من از گریه عین الله راتر کن علی
کار از مرهم گذشته فکر دفن و کفن باش
ناگزیر از رفتنم اصرار کمتر کن علی
کرارم و زغصه مکرر شکسته ام
آیینه ام اگر چه سراسر شکسته ام
پهلو شکسته دنده شکسته تکان نخور
بگشا دودیده و بنگر سرشکسته ام
ما دوتا در دل طوفان،دل دریا داریم
هر دو انّا شده وفکرفتحنا داریم
روزمان شب نشده،غصه فردا داریم
چقدر وجه تشابه ،من وزهراداریم
نفس بزن وَ دعاکن نگو که گیرا نیست
برای من احدی غیر تو مسیحا نیست
حلال کن اگر اسباب زحمتت بودم
که این فتاده زپا را امید فردا نیست
مثل تورا چرخ روزگار ندارد
چرخ زمین بی شما مدار ندارد
قدر تو مجهول مانده علتش این است
لیله قدر شما نهار ندارد
خالق احدی باتو برابرنکشیده
مانند تو صدیقه اطهر نکشیده
خطاط تو را غیر شکسته ننوشته
نقاش تورا غیر مکسّر نکشیده
سکوت, زهر شد و در گلوی مجنون ریخت
دل شکسته ی لیلا از این مصیبت سوخت
به یاد خاطره های کریم آل عبا
تمام خاطره هایم در اوج غربت سوخت
سرِ ما و سرِ شمشیر جدالت ارباب
ای به قربان تو و جاه و جلالت ارباب
نمک شور تو یک عمر نمک گیرم کرد
به فدای تو و روزیِ حلالت ارباب