میان کوفه اسیرم

هرچند فاتح همه ی جنگها شدم
خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم

ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ
زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم

راه بود و راه بود

راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود

کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین

روضه میگیرید

گفت شیخی غافل از دنیا و دین
روی منبر نکته ای بر سایرین..

کای عزاداران که دل دل میکنید!
جای واجب کار باطل میکنید!

آب روی ماست گریه

آب روی ماست گریه آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما

باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما

خانه عشاق

وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست

من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم‌ لَن نیست

سفره دار

من که جلد بام شاه مشهدم
دست بر دامان پر مهرش زدم
نان خوبان‌ میخورم گرچه بدم
(مَن اَراد الله) خواندم آمدم

یا عطشان

دوباره یک شب جمعه! دوباره آه حسین!
رسیده تا همه جا بوی قتلگاه! حسین!

دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند
گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند

نیست بیداری دراین خواب زمستانی ما
چه مکافاتی شده شبهای هجرانی ما

رودها از درد ناشکری به خشکی میرسند
خشک شد از معصیت چشمان بارانی ما

نگاهی

من از این و از آن حذر میکنم
عزیزم فقط با تو سر میکنم

تو که احتیاجی نداری به من
منم که ز دوری ضرر میکنم

رحمان است

بیشتر گریه تسلای دل سوزان است…
چون بیابان که نیازش به نم باران است

میکده باز شد و زود دویدم داخل
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است..

مشکل گشا

حال زارش را ببین حال بکایش را ببین
بین این زندان بی روزن صفایش را ببین

زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله..
باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین

گذشت کن

امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن

وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..

دکمه بازگشت به بالا