دلاور علی اکبر

دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر
جمع اند همه آل کسا در علی اکبر

آن چیز که خوبان همه دارند در عالم
دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر

بی بی جانم

بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم

با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم

بابای من

ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه

بابای خوبم

ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه

کاروان با وقار

کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد

آینه با تمام آینه ها
بین گرد و غبار وارد شد

محرم

این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضه‌خوان بخوان، که دوباره محرم است

با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است

عزیزم حسین

گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد

شکست قلب زمین باز هم محرم شد

نیامده دل من تنگ رفتنت شده است

بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است

وای حسین من

نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است

خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است

سر کوچه‌ی عشق

سر کوچه‌ی عشق دنبال تو
میایم به پرسیدن حال تو

من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو

یا علی مددی

آورد بالا دستهای جانشینش را
میخواست تا کامل کند اینگونه دینش را

الیوم اتممت علیکم نعمتی میگفت
تا خلق بشناسد امام اولینش را

دارم به لب نوا ، برگرد

به روی دارم و دارم به لب نوا ، برگرد
اگر چه نامه نوشتم بیا ، میا ، برگرد

دو دست بسته ، لب پاره ، دیده گریان
همه به ناله بگویند ، یکصدا ، برگرد

غروب شد

غروب شد پرم از این قفس رها نمیشود
کبوترت دگر از این زمین جدا نمیشود

شکست بغض من به دست سنگهای مردمش
تو را خدا نیا که کوفه با وفا نمیشود

دکمه بازگشت به بالا