گوشه ای از حرای حجرهء خویش
نیمه شبها,خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
گوشه ای از حرای حجرهء خویش
نیمه شبها,خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
میسوزم از شرار نفس های آخرت
از لحن جانگداز وصایای آخرت
دستم به دست بی رمقت می شود دخیل
در پیش دیدگان گهربار جبرئیل
کاکلت دست یک مغیره صفت
خنده اش با کنایه غُرّش کرد
ای یتیم حسن, گلوی تو را
سایه ی دشنه ای نوازش کرد
با یک نگاه محرم اسرار می شوم
پروانه وار میثم تمار می شوم
سرمست جرعه های توام, حضرت شراب
من جای کعبه, میکده هوشیار می شوم