خوشا که تیر غم تو به اشتباه نرفت
همینکه حرف تو شد از لبانم آه نرفت
به نرخ عیش خریدم غم تو را اى دوست
در این معامله اما سرم کلاه نرفت
خوشا که تیر غم تو به اشتباه نرفت
همینکه حرف تو شد از لبانم آه نرفت
به نرخ عیش خریدم غم تو را اى دوست
در این معامله اما سرم کلاه نرفت
از خجالت نذار مو سفید بشم
من نیومدم که نا امید بشم
این دو تا قربونی ها مو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سپید بشم
لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟
اصلا انگار که یک پیر زنم میبینی؟
زخم های تن من میخ دری کم دارد
مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟
حالا که وقت کربلای من گرفته
این کوچه ها را گریه های من گرفته
میخواستم تا که فدایی تو باشم
خوشحالم از اینکه دعای من گرفته
این کوچه های شهر,غم را تازه میکرد
یاد همان روزی که اینجا مادر افتاد
یاد همان روزی که مادر زخم خورد و…
گوشواره اش چند تکه شد دور و بر افتاد
می برد از دل عالم غم تو غم ها را
می خرد لطف تو از دم همه دم ها را
توبه ها را به تو دادند همان روز ازل
تا تو آدم بکنی تک تکِ آدم ها را
راه خدا که جز رهِ پیچ و خمش نبود
حیدر اگر نبود نبی پرچمش نبود
چون با خدای خویش علی همنشین شده
این نان و این نمک سر سفره کمش نبود
خدا سند زده دل را به نام مادرها
فتاده لیلی لیلا به دام مادرها
بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست
چگونه شرح دهم از مقام مادرها
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
اول از نور رخت آینه را حیران کن
هر چه خواهی پس از آن چهره ز ما پنهان کن
نتوانستم اگر بوسه به دستت بزنم
بلدم پات بیُفتم به من اطمینان کن
پنج تن با گل روی تو تماشایی شد
عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد
همه یکجور به فکرند که دورت باشند
سر جُنباندن گهواره چه دعوایی شد
بعد از تماس دست تو با دست یخ کردم
افتاد اشک گرم تو بر گونه ی سردم
خورشید تو حالا شده رنگین کمان تو
سرخم… کبودم… سبزم و نیلی ام و زردم