تا “یا حسین” ذکر شریف شفاعت است
نامی به غیر نام تو بُردن حماقت است
هرگز به سینه ام نزدی دست رد حسین
آخر چه کس شبیهِ تو اهل رفاقت است!؟
تا “یا حسین” ذکر شریف شفاعت است
نامی به غیر نام تو بُردن حماقت است
هرگز به سینه ام نزدی دست رد حسین
آخر چه کس شبیهِ تو اهل رفاقت است!؟
این طفل به خواب رفته در گهواره
شاهی است که تکیه داده بر گهواره
تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است
خورشید و ستاره و قمر گهواره
ازقضا قصه ي تقدير بهم خواهد ريخت
ميرسد زود ولي دير بهم خواهد ريخت
خواب ديده است كسي قحطي آب آمده است
يوسف از گفتن تعبير بهم خواهد ريخت
قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند
یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند
حرمله خندید و جانان مرا از من گرفت
این بیابان بلا جان مرا از من گرفت
با سه شعبه شعله بر جان رباب افتاده بود
حال و روز خیمه سامان مرا از من گرفت
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک ترکش
هزار حرمله را از خجالت آب کند
شِش حجاب از دل برون کُن تا ببینی آفتاب
نور هو را جلوه گر بین ، در وصالش کن شتاب
ای غریق موجِ دنیا از چه رو درمانده ای ؟!؟
دست حاجت حلقه کن ، بر دامن طفل رباب
نای بستنِ چشاتو نداری
با چشای باز داری خواب میبینی
من دارم توو گریههام غرق میشم
تو میخندی اشکامو آب میبینی
دیدی چه آمد بر سر مادر؟ ندیدی
رفتی به نی حال مرا بهتر ، ندیدی
از اشک من قنداقه ات شد تر ، ندیدی؟
موی سفیدم را علی اصغر ندیدی ؟
هرقدر میکشیم مصیبات بیشتر
مشتاق میشویم به میقات بیشتر
این تیرها درآمدنش هم مصیبت است
تو ذبح میشوی به مکافات بیشتر
براي آبروي آفتاب بعد از اين
بزن به چهره ي ماهش نقاب بعد از اين
تمام عرش خدا پر شده است از عطرش
از آب و تاب مي افتد گلاب بعد از اين
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک ترکش
هزار حرمله را از خجالت آب کند