شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

سکوت تلخ تو

سکوت  تلخ تو  شیپور  مرگ  من  را  زد

زمانه  تیر   مصیبت   به   قلب   لیلا   زد

کنار نعش به خون خفتهی تو , من مُردم

ببین   عدو     ورق    زندگانیَم    تا    زد

در قد و قامت تو

در قد و قامت تو قد یار ریخته

در غالب تو احمد مختار ریخته

به عمه های دست به دامن نگاه کن

دور و برت چقدر گرفتار ریخته

چشم پدر

 

به پیش چشم پدر ناگهان پسر افتاد

همینکه خورد پسر بر زمین پدر افتاد

رسید هلهله و خنده ها به گوش حسین

میان معرکه آقا به درد سر افتاد

هرچه تیر آمده

هرچه تیرآمده بر روی تنت جا شده است

بین میدانکرمت باز هویدا شده است

آنقدر نیزهنشسته به روی پیکر تو

هرکسی دیدهتو را گفته علی پا شده است

یک عمود آمدهامّا دو نفر تا شده اند

تو سرت تاشده و من کمرم تا شده است

تو شبیه پدرمبوده ای امّا حالا

وجه تشبیه توبا پهلوی زهرا شده است

هرکجا مینگرم اکبر من ریخته است

پسرم در وسطجنگ پسرها شده است

چه شده باتنت از دقّت شمشیر عدو

نکند دور وبرت حرمله پیدا شده است

چه سرت آمدهاینقدر زِ هم وا شده ای

چقدر پیکر تومثل معمّا شده است

دشمنت اشکمرا دیده ولی می خندد

وسط گریه یمن هلهله برپا شده است

عمّه ات آمدهاز خیمه کنارت برخیز

عمّه ات آمدهو نائب لیلا شده است

استخوان خردترین پیکر بر روی زمین!

چشم باباتببین , همدم دریا شده است

خون جاری شدهاز شرم نگاهت یعنی

پدرت بی تو(اسیر) غم دنیا شده است

حمید رمی

داغ مدینه

به دست باد نده , اختیار گیسو را

نوشته اند به پای تو این هیاهو را

 

شکوه تو غزلم را به باد خواهد داد

عزیز! دست که دادی ترنج و چاقو را

 

… میکشد مرا

این نیزه های در بدنت میکشد مرا

این لخته خون در دهنت میکشد مرا

ای سروناز من چقدر قطعه قطعه ای

این پاره پ ا ره پ ا ره تنت میکشد مرا

عضو عضو بدنت

عضوعضو بدنت در همه جا ریخته است

بدنتخورد شده یک , دو سه تا ریخته است

توخودت راه نشانم بده تا جمع کنم

قسمتیدست من و بقیه کجا ریخته است ؟

حلقه بر در

درب این میخانه را با عشق اکبر میزنم

سرخوش از جام نگاهش حلقه بر در میزنم


از خم گیسوی او دل تا ابد پا بست شد

خنده ی نادیده اش را دید و یکسر مست شد

داغی است بر دلم که تسلا نمی شود

داغی است بر دلم که تسلا نمی شود

دیگر لب اذان گوی من وا نمی شود

بر سینه از فراق جگر گوشه ی عزیز

زخمی است تا ابد مداوا نمی شود

ارباً اربا …

باقی ست ز پیکر تو تنها نیمی

در محضر حق تو بهترین تقدیمی

اجزای تو را در همه جا میبینم

ای کاش که می رسید ابراهیمی

  عارفه دهقانی

 

غزل مرثیه حضرت علی اکبر (ع)

هرچه تیر آمده بر روی تنت جا شده است

بین میدان کرمت باز هویدا شده است

آنقدر نیزه نشسته به روی پیکر تو

هر کسی دیده تو را گفته علی پا شده است

بی سبب نسیت

بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است

وسط خیمه ی ما روضه مهیا شده است

دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است

هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است

دکمه بازگشت به بالا