شعر محرم و صفر

ای نیمه جان برابر من جان مده علی

ای نیمه جان برابر من جان مده علی
بنگر پدر کنار تنت آمده علی
تا دست میزنم به تنت پخش میشوی
داغت چه شعله ها که به جانم زده علی

شکر خدا زره زتنت در نیامده

شکر خدا زره زتنت در نیامده
با چنگ گرگ پیرهنت درنیامده

میخواستم که باز ببوسم لبت ولی
دیدم که تیراز دهنت در نیامده

خَلق و خُلق نبوی سیرت پیغمبر داشت

خَلق و خُلق نبوی سیرت پیغمبر داشت
اربا اربا بدنی در وسط محشر داشت
اشبه الناس حرم ,هستی لیلا اکبر
باغی از لاله بروی بدن پرپر داشت

کمرم خم شده تا خوش قد و بالا شده ای

کمرم خم شده تا خوش قد و بالا شده ای
بخدا پیر شدم تا که تو رعنا شده ای
ای جوان مرگ حرم مادر تو نیست ولی
باعث و بانی موت من و لیلا شده ای..

سخت است ببیند پدری کشته پسر را

سخت است ببیند پدری کشته پسر را
اینگونه کند خم پسری پشت پدر را

سخت است که بی یار بماند دم پیری
آن ریش سفیدی که ز کف داده ثمر را

شروع تلخ ترین لحظهء تلاقی بود

شروع تلخ ترین لحظهء تلاقی بود
تمام معرکه مبهوت اتفاقی بود

زمین دوباره شد آبستن حوادث شوم
زمان گدازه ای از آتش فراقی بود

تا که داغت به دلِ شعله ورِ گهواره ست

تا که داغت به دلِ شعله ورِ گهواره ست
دلِ خلق دو جهان خونْ جگرِ گهواره ست

تا زمانی که برای تو نشیمن گاه ست
سایه ی بال مَلـَک رویِ سرِ گهواره ست

هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است

هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است

گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین ویرانی است

گرفتم اینکه رفت از خاطر من این بداقبالی

گرفتم اینکه رفت از خاطر من این بداقبالی
چگونه سر کنم دور از تو با گهواره خالی
تبر در باغ کاری کرد با این میوه ی نورس
که حتی پخته شد از شعله های داغ او, کالی
من از لبخندهایت بر سر آن نیزه فهمیدم

پس از تو اشک عالم رابگیرم

پس از تو اشک عالم رابگیرم
زغم جان محرم رابگیرم
نمی شد دیرترمی آمد این تیر
نشد ازشیر طفلم رابگیرم

دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی

دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی
سه جرعه تیر مکیدی رباب را کُشتی
نگاه سمتِ حرم نه , به سویِ علقمه کن
بگو عمو نرسیدی رباب را کُشتی

چه خوب شدکه دلم را برای خود کردی

چه خوب شدکه دلم را برای خود کردی

 مرا  تو  ساکن  بزم عزای خود کردی 

دو دست خالی من راگرفتی از لطفت 

و پای ثابت در روضه های خود کردی

دکمه بازگشت به بالا