این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان ستاره ازاین چشم جاری است
بوی محرمت همه جا را گرفته است
حالا نصیبم از غم تو آه و زاری است
این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان ستاره ازاین چشم جاری است
بوی محرمت همه جا را گرفته است
حالا نصیبم از غم تو آه و زاری است
نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است
دوباره بیرق وپرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است
داغ هیچ غمی به این نمیرسه
منو می کُشه همین ” نمیرسه “
بذار اربعین بیام کرب و بلات
آسمون که به زمین نمیرسه…
یاسین قاسمی
ز راه دور که آمد صدای پای محرم
ندا رسید حسینیه ها, عزای محرم
چگونه شکر نمایم که از سرادق گردون
به گوش میرسد این بار هم صدای محرم
کسی به غیر خودم نیست بی قرار دلم
نه بی قرار دلم, بی قرار یار دلم
میان آتش دل شعله میکشد آهم
شکسته شد سر بازارها عیار دلم
همین که در محرم تو روضه خوانده می شود
دل همه به کربلای تو کشانده می شود
فقط به مجلس حسین می شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می شود
دل شکسته ی من را نمی خری آقا ؟؟؟
چرا به کرب و بلایت نمی بری ما را
بده برات زیارت به این گدا ارباب
تو را به گریه ی شبهای مادرت زهرا
دلبر کمر به نیت صید و شکار بست
با یک نگاه بر همه راه فرار بست
آنقدر مشتری سر بازار خود کشید
حتی دکان حضرت پروردگار بست
عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم
شرمنده ام آقا بدرد تو نخوردم
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکرى کردن نبودم
باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سر در خانه چوب پرچم بزنم
ایام غم و سیاه پوشان شماست
بگذار سیاهیه محرم بزنم
پسر شیر خدا یک تنه طوفان کردی
یک تنه کار تمامی امامان کردی
دست خالی احدی از ته گودال نرفت
سفره های کوفه را بسکه پر از نان کردی