وقتی که شیرخواره ای از دست میرود
در آسمان ستاره ای از دست میرود
خواهی نخواهی ؛ آدم ؛ بیچاره میشود
وقتی که راه چاره ای از دست میرود
وقتی که شیرخواره ای از دست میرود
در آسمان ستاره ای از دست میرود
خواهی نخواهی ؛ آدم ؛ بیچاره میشود
وقتی که راه چاره ای از دست میرود
تا جگر ِ من به سوز و آه نیفتد
بَهر ِ علاجم کسی به راه نیفتد
با گُنَهَم چاه درست کردم و گفتم
یوسفِ من در تهِ این چاه نیفتد
دشمن چو دید جلوه آقایی تو را
چشمش گرفت جان اهورایی تو را
فکرت مدام پیش رباب است و اصغرش
داغی نشانده اند دل دریایی تو را
لیله ی قدر ِ چشم تر اینجاست
چون خدا هم که تا سحر اینجاست
قبر شش گوشه ای که خوابیده؛
زیر پای پدر, پسر, اینجاست
گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟
گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟
از غمت شوکه شدم, ساکتم و مبهوتم
مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟
شهید کربلا باب الحوائج
کرم کن بر گدا باب الحوائج
دلیل آن تو بودی گر که ارباب
شده خون خدا,باب الحوائج
پریده رنگی و زردی علی جان
برای خود شدی مردی علی جان
چنان از گریه خسته شد تن تو
به نیزه خواب خوش کردی علی جان
بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
“بهترینِ زنان” شدی بانو
چقدر خاطره مانده به روی پیرهنت
فضای دشت شده پر ز بوی پیرهنت
چقدر جاذبه دارد حوالی گودال…
چقدر نیزه شده خیره سوی پیرهنت
تو گفته ای که روضه برایت به پا شود
از کربلا به شام حسینیه وا شود
تاریخ از حماسه ی تو قد کشیده است
باور کنم که قد بلند تو تا شود ؟!
از خدا آمده ام تا به خدا می جنگم
از بهشت آمده و کرب و بلا می جنگم
در تنم ظرفیت اکبر لیلا شدن است
بی زره در صف مردان خدا می جنگم
کجایی که ببینی غم گرفتم
عزاداری برا تو کم گرفتم
کجایی که ببینی دم گرفتم
هنوزم معجرو محکم گرفتم