شعر محرم و صفر

این نیزه ها

این نیزه های در بدنت میکشدمرا

این لخته خون دردهنت میکشد مرا

ای سروناز منچقدر قطعه قطعه ای

این پاره پ ا رهپ ا ره تنت میکشد مرا

گلاب ناب

این اسبها از این بدنم  پا نمی کشند

جانم درآمد از کفنم پا نمی کشند 

تا که گلاب ناب مرا در نیاورند

از غنچه های یاسمنم پا نمی کشند 

صدای گریه اش

صدای گریه اش بند آمده فکری به حالش کن
اگر دادی به بابایش دهند دیگر حلالش کن

نیزه خوردی

نیزه خوردی وتمامی تنت پاره شده
صبرکن,تابرسم من,بدنت پاره شده

نهال اهل حرم

نهال اهل حرم طعمه تبر شده است
تنت چقدر سزاوار بال و پر شده است

اربا اربا

به خاک می کِشی از بس عزیز من پارا
کنار پیکر خود میکشی تو بابا را

بگذارید گریه کنم

بگذارید کناربدنش گریه کنم
بگذارید به بی سرشدنش گریه کنم

مسیر علقمه

دست بوست گرچه آمد از هوا تیری سه پر
دید چشمت سوی خیمه می دود آنجا نشست

بین گودال بلا

ای برادر تو ز پا افتاده ای؟
بین گودال بلا افتاده ای؟

چیزی نمانده است …

چیزی نمانده است , سبکبال تان کنند
چیزی نمانده است,که بد حال تان کنند

علی بخواب

از چه چنین تو در تب و تابی ؟ , علی بخواب
این ناله نیست مال بی آبی , علی بخواب

ای عموی غریب

دارم از سوی خیمه می آیم
از هو الهوی خیمه می آیم

دکمه بازگشت به بالا