آورده ام در شهرتان خاکسترم را
آیات باقی مانده بال و پرم را
آورده ام در شهرتان خاکسترم را
آیات باقی مانده بال و پرم را
تا اینکه نیزه ای بدنش را به خون کشید
گرگی رسید و پیرهنش را به خون کشید
زلف خوش بوی تو بر هم چقَدَر پیچیده
چشم و ابروی تو بر هم به نظر پیچیده
گریه را بس کن علی
تاب و توانت میرود
در پی آبی چرا؟
وقت امانت میرود