شهادتم مسلّمه نمیخواد….
روضه من مقدمه نمیخواد…
هرچی برات بگم کمه به ولله
کوفه نگو جهنمه به والله
شهادتم مسلّمه نمیخواد….
روضه من مقدمه نمیخواد…
هرچی برات بگم کمه به ولله
کوفه نگو جهنمه به والله
عرشیان باب حوائج که خطابش کرند…
فرشیان جای ابا الفضل حسابش کردند
داشت کم کم به تکان های عمو می خوابید
ناگهان هروله کردند و خرابش کردند
صدای زوزۀ تیری برید حنجره را
رسید تا به گلویش, درید حنجره را
شتاب و ضربۀ تیر سه شعبه را دیدم
به سمت سینه ی بابا کشید حنجره را
ای کشتی فتاده به دریای غم حسین
دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور
دل آشنا به جاده ماه محرم است
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…
یک گوشه از اراده ماه محرم است
آماده ام برای دلم غم بیاورید
داغی به وسعت همه عالم بیاورید
با روضه های باز, مرا خون جگر کنید
چند صفحه از کتاب مُقرّم بیاورید
چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم
گریه مکن برابرم, آرام خواهرم
دلتنگِ روزهای مدینه شدی, ولی
همراه ماست مادرم, آرام خواهرم
خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد
به غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد
هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفت
نفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد
آه از آن لحظه ای که طوفان شد
کربلا قتله گاه قرآن شد
مرکب بی سوار شاه شهید
راهی خیمه گاه سلطان شد
قرارشد بروی با شتاب برگرد
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی
زینب چو دید کرب و بلا را دلش گرفت
بانویمان به وسعت دنیا دلش گرفت
حسی غریب در دل او جا گرفت بود
آهی کشید و بعد همانجا دلش گرفت
آنگوشه گودال خبرهایی هست
لشکرهمگی پی کسی میگردند
یک لحظه تورادیدم و باخودگفتم
این لشکر کوفیان عجب نامردند*