هنگام گریه های جگرسوز هر شبت
بنگر که صورت حسنت سرخ می شود
با زخم سینه ی تو و با سرفه های تو
پیراهن سفید تنت سرخ می شود
مسعود اکثیری
هنگام گریه های جگرسوز هر شبت
بنگر که صورت حسنت سرخ می شود
با زخم سینه ی تو و با سرفه های تو
پیراهن سفید تنت سرخ می شود
مسعود اکثیری
صیدی که زیر پای چهل نانجیب رفت
باید که استخوان تنش جا به جا شود
با زور دست دختر خود هم تکان نخورد
دیگر کمر نمانده برایش که پا شود
مسعود اکثیری
اول هرچیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند
حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند
استخوان تو که مو بردارد
شانه ام لرزش دیگر دارد
موی تو صد گره ی تر دارد
گره های تو چه در سر دارد؟
صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست
گریه در روضۀ او مسلک عرفانی ماست
ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم
غربتش علت این گریۀ طولانی ماست
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد
یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد,
این در سوخته حتما به زمین می افتد
لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد
دنیا همه بر سر من آوار شده
از بس پسرم خیره به دیوار شده
در خواب نفس که می کشیدی دیدم
پیراهن ساده ی تو گلدار شده
امیر فرخنده
ای داغ عشق بر جگر خون فشان تو
وی لاله زار زخم , تن ارغوان تو .
ای آخرین بهانه ی شادابی علی!
در اول بهار رسیده خزان تو
از غصه سرتاسر شدی این چند ماهه
دلتنگ پیغمبر شدی این چند ماهه
وقتی شنیدی دست من را صبر بسته
یک پارچه حیدر شدی این چند ماهه
گریه های شب و روزم به ثمر نزدیک است
کن حلالم که دگر وصلِ سحر نزدیک است
دیده ای گریه ی طوفانیِ زهرایت را
یا علی رخصتِ دیدارِ پدر نزدیک است
من آن گلم که به ضرب لگد گلاب شدم
در آستانۀ در سوختم کباب شدم
برای خاطر مظلومی علی, بابا
به سان شمع چنان سوختم که آب شدم
سروی شکست و بید مجنون شد
یک گوشه قلب باغبان خون شد
آنقدر گلاب از گل ترشح کرد
که برگ های لاله گلگون شد