شعر شهادت حضرت زهرا (س)

تو خوب بودی عزیزم نظر زدند تو را

تو خوب بودی عزیزم نظر زدند تو را
مقابل پسرانت به در زدند تو را

تو خوب بودی عزیزم پر تو سالم بود
طواف کردی علی را شرر زدند تو را

صـدا صـدای دَر و مـادری که پشـتِ دَر است

صـدا صـدای دَر و مـادری که پشـتِ دَر است
صدا صدای شکستن , دَری که شعله ور است
حـرامـزاده چـنـان با لگد به دَر کوبـیـد ,
که بارِ شیشه شکست و دو دست , روی سَر است

هو یاعلی

چون تار پود خلوت شبهای او گسست
وقتی کمر به خدمت مولود کعبه بست
وقتی دلش ز غربت شیرخداشکست
سجاده پهن کرد و به دستش قلم نشست

آغاز شد تا ماجرا در آن دوشنبه

آغاز شد تا ماجرا در آن دوشنبه
بیچاره شد شیر خدا در آن دوشنبه

در حین صحبت کردن بانوی حیدر
یک مرتبه زد بی هوا… در آن دوشنبه

همسایه ها

اصلا نگفتی در کنارت حیدری داری؟

هی رو گرفتی و ندیدی همسری داری؟

ام ابیهای پدر؛ ام علی بودی

بر گردن من نیز حق مادری داری

سپاهی

از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا

دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا

از تنگ نای این در و دیوار برخیز

بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا

نمی شود

نمی شود دو سه شب بیشتر بمانی تو
خودت که جان علی صاحب الزمانی تو
هنوز سنی نداری که قد کمانی تو
ببخش خیری ندیدی از این جوانی تو

برای خانه ی خودش دوباره در درست کرد

علی خبر درست کرد
برای خانه ی خودش دوباره در درست کرد

مدینه بود و کینه بود
در جدید را زچوب های بیشتر درست کرد

خرمن آسودگی شرار بگیرد

خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد

وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد

مثل کبوتر محسن ومادر زمین خوردند

مثل کبوتر محسن ومادر زمین خوردند

با پیکری زخمی, شکسته پر زمین خوردند

در آن هجوم لشگر پست یهودیها

مادر نه, بلکه ,ماسِوَی اللَه بر زمین خوردند

با شانه ای لرزان کنار یک نفر برگشت

با شانه ای لرزان کنار یک نفر برگشت
از کوچه با تصویر تلخ یک خبر برگشت

تا خانه ای لبریز از بوی خیانت رفت
از کوچه ای لبریز از بوی خطر برگشت

امامت یک پسر کشتند

گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند

هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند

دکمه بازگشت به بالا