شعر شهادت حضرت زهرا (س)

آرام جان علی

حالا که قرار است بشویم بدنت را
زهرا چه کنم لاله یِ بر پیرهنت را
خونابه گرفته همه جایِ کفنت را
آرام کنم با چه کلامی حسنت را

بهارعلی

بربسترآرمیده امید و توان من
برخیز ای بهارعلی ای جوان من

من زودتر زعمر تو پایان گرفته ام
گویا رسیده فاطمه؛فصل خزان من

سوز گریه

“باز این چه شورش است” که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست –

“کای مونس شکسته دلان حال ما ببین”
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست

جان علی

چه زجری میکشم میبینمت در بستر اینگونه
نزد پروانه‌ای مثل تو زهرا پر پر اینگونه

اگر من آمدم خانه نیازی نیست برخیزی
نیا جان علی دیگر خودت پشت در اینگونه

آینه هویدا شد

شبانه تا که درِ رحمتِ خدا وا شد
تمام شهر ، درون قنوت او جا شد

خیال کردم ، سجاده بود ، اما نه …
درِ بهشت خدا بود نیمه شب وا شد

بغض هایِ زخمى ام

صحبت از مادر که می آید هیاهو می شود
بغض هایِ زخمى ام بینِ گلو رو می شود

روضه وقتی روضه ی ناموسی است و کوچه ها
لطمه و سیلی ،نصیبِ طاقِ ابرو می شود

پهلو شکسته

کرارم و زغصه مکرر شکسته ام
آیینه ام اگر چه سراسر شکسته ام

پهلو شکسته دنده شکسته تکان نخور
بگشا دودیده و بنگر سرشکسته ام

ذوالفقار غرورش شکست

جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست

ای کاش می شکست…نه …آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد

روضه ی مادر

با لگد زد وحشی نامرد آن در را بماند
دید تا نقش زمین یاس پیمبر را بماند

لااقل ای کاش حرفی از مسلمانی نمیزد
نه،نمیگویم که او آیات کوثر را بماند

ذکرِ یا زهرا

عزّتی دارم مداوم از عطایِ فاطمه
دولتی پاینده دارم از دعایِ فاطمه

کی سزاوارِ غلامیِ درِ این خانه ام؟
آبروها یافتم از خاکِ پایِ فاطمه

دلدار زهراست

در آفرینش نقطه پرگار زهراست
دل دلبر و دلداده و دلدار زهراست
ناد علی احمد مختار زهراست
روح المعانی مخزن الاسرار زهراست

از من نگیر رو

آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب
از من نگیر رو که شدم از خجالت آب

هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم
در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب

دکمه بازگشت به بالا