شعر شهادت حضرت زهرا (س)

در بستر افتادی

شکر خدا بهتر شدی انگار مادر
بهتر شدی انگار یک مقدار مادر

آن روزها که خوب بودی خوب بودم
در بستر افتادی شدم بیمار مادر

زخم بازو

هر پسر وقتی کمی احساس غربت میکند
می رود با مادرش یک گوشه خلوت میکند

لحظه هایی را گریزان از هجوم درد ها
درپناه دست مادر استراحت میکند

مادر مهربان

بنده ای که فراتر از بنده است
دختری که چو ماهِ تابنده است
همسری مثل او نبوده و نیست
مادری که پناه فرزند است

لیلهالقدر

کنارِ خالقش بود از ازل؛ از ابتدا؛ زهرا
و خواهد ماند، در آن لامکان تا انتها؛ زهرا

نزولش آیه‌ی تطهیر، را دریای اَطهر کرد
که باراند از زلالِ رودِ خود بر «انّما» زهرا

عصمت آل الله

پشت در عصمت آل الله حقش این نبود
محسن بن اسدالله حقش این نبود

با علی رحمان و رحمت با مسمی می شود
نقطه ی پرگار بسم الله حقش این نبود

آهسته

بالت شکسته ای کبوتر استراحت کن
از جای خود برخیز کمتر… استراحت کن

خیلی مراعات پَرت را کن، ترک دارد
بگذار آهسته زمین پَر… استراحت کن

فاطمه اعجاز کن

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند
این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

گریه میکنم

برخاک با شکسته پری گریه میکنم
بر زخم مانده بر جگری گریه میکنم

با خاطرات کوچه ی باریک سالهاست
درتنگنای هر گذری،گریه میکنم

تمام عشق

تمام عشق خطی از کتاب فاطمه است
و نور ذره ای از آفتاب فاطمه است!

به استناد بیانات سیزده معصوم
بهشت هشت درش جمله باب فاطمه است!

انسیه الحورا

از اشک های چشمِ تو زمزم درست شد
از ناله های نیمه شَبَت غم درست شد

با یاریِ مَلائِکه در هیئتِ خدا
از چادرِ سیاهِ تو پرچم درست شد

راه ولایت

قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا
شهید اول راه ولایت شد پسر آنجا

شکایت دارم از دل سنگی دیوار بیش از در
ولی آسیب اصلی را رسانده میخ در آنجا

ولی الله

افکند روی همسرش مولا عبایش را
با دست های بسته هم دارد هوایش را

آخر امانتدار خوبی هست وقتی که
دستش سپرده مصطفی روح رهایش را

دکمه بازگشت به بالا