بنده ای که فراتر از بنده است
دختری که چو ماهِ تابنده است
همسری مثل او نبوده و نیست
مادری که پناه فرزند است
شعر شهادت حضرت زهرا (س)
ماه, پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
ظاهراً گردانده زهرا دسته ی دستاس را
باطناً دور فلک بی اذن او گردش نداشت
بمان عزیز دلم همسرم بمان زهرا
بمان ودیعه پیغمبرم بمان زهرا
بمان کبود شکسته پرم بمان زهرا
بدون تو چه مى آید سرم بمان زهرا
خدا کند که مرا فاطمی حساب کنی
به نوکری شده یک بار انتخاب کنی
شبیه قنبر مولا که نه ولی از لطف
مرا غبار قدوم ابوتراب کنی
زهرا که تنها علت ایجاد عالم بود
نورش نبود ارکان هستی نامنظم بود
حتی پیمبر هم به زهرایش توسل کرد
یعنی که تنها اسم زهرا اسم اعظم بود
نه سال در حق علی هم مادری کرده
دل حوریه با غم خو گرفته
سرشک از دیدگانش سو گرفته
ببار ای آسمان دل که زهرا
سه ماه است دست بر پهلو گرفته
الهی بمیرم که مضطر شدی
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
دعا کن بمانی که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی
مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا
الهی بمیرم که مضطر شدی
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
دعا کن بمانی که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی
هنوز وقتِ نمازت پرِ تو میاُفتد
به رویِ شانهیِ زینب سَرِ تو میاُفتد
بگیر چهره ولی عاقبت که میدانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو میاُفتد
قیر بانویی ام که غنی بذات است
همان زنى که کرم از کرامتش مات است
فقط نه ما که براى پیمبران , محشر
مدال فاطمیون مایه مباهات است
فاطمه, دلواپسم , خیز و پریشانم مکن
دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن
بین مسجد گریه ام را دیده ای ,پس صبر کن
پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن