شعر شهادت حضرت زهرا (س)

معرکه ی پشت در

از زبان حضرت زینب سلام الله علیها

یکباره آسمان و زمین رنگ غم‌ گرفت
دشمن رسید و آه تو را دست کم گرفت

آتش رسید و غربتمان را به رخ کشید
معجر میان معرکه با شعله دم گرفت

خلیفه قاتل زهراست

 

سرِ انکار , آخر کار , خواهد رفت بر دارش

خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش

چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول

به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟

غم زهرا

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم
آسایش دوران مرا ریخته بر هم

هجران رخ یوسف زهراست که این طور
آبادی کنعان مرا ریخته برهم

شعر بمناسبت شب هفت شهادت حضرت زهرا(س)

سوگ گل و مرثیه بلبل است

هفته زهراست که هفت گل است

هفت شب, از رفتن زهرا گذشت

هفت بهار از چمن ما گذشت

شعر بعد از ایام شهادت حضرت زهرا(س)

نیستی و نیست دراین خانه دیگرجای من
بوی دستان تومانده روی نان زهرای من

محمدحسن بیات لو

شعر ایام بعد از شهادت حضرت زهرا (س)

بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس , ز چشمان ترت هست هنوز

رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز

شعر روضه ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

همسری سر به راه را کشتند
بانویی بی پناه را کشتند

کینه جویان تیره دل آخر
روشنی پگاه را کشتند

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خدا میخواست قدرتو به پنهانی عیان باشد
هزاران پرده افتاده که قبر تو نهان باشد

مشیّت ظرف تقدیر تو ای شان عجل بی شک
خدا می خواست تا هر چه تو میخواهی همان باشد

شعر روضه حضرت زهرا(س)

رفتی و روز و شبم.یکسره غمبار شده
نیستی خانه به روی سرم آوار شده
سهم دستان منم مثل تو دیوار شده
پسرت فاطمه تب کرده و بیمار شده

شعر روضه حضرت زهرا(س)

دستاس را چرخاندم و بوی تو پیچید
از بقچه ی نان عطرِ بازوی تو پیچید

سجاده را وا کردم و با ربّنایم
یا ربّنای لحنِ دلجوی تو پیچید

شهر روضه شام غریبان حضرت زهرا (س)

آدمی که ضربه خورده از در و دیوار سخت
دست بر دیوار میگیرد ولی بسیار سخت

وقت چیدن که نباشد شاخه ها خم میشوند
بر زمین بگذاشت بارش را ولی اینبار سخت

شعر روضه حضرت زهرا(س)

ای زُهْرَهُ الزَّهرای عالم ! کَلِّمِینِی
بنت رسول الله خاتم ! کَلِّمِینِی
یک بار دیگر باز کن چشمان خود را
من حیدرم -مظلوم عالم – کَلِّمِینِی

دکمه بازگشت به بالا