شعر شهادت امام صادق (ع)

در بین سر و صدا کجا می بردند

در بین سر و صدا کجا می بردند

هیزم به کدام کربلا می بردند

رفتند به عرش بی وضو نا اهلان

جایی که سلامی از خدا می بردند

بابا بیا جان کندن من

بابا بیا جان کندن من را نظر کن
بابا بیا فکری به حال این پسر کن
از درد صورت می کشم بر خاک حجره
خاکی تماشای رخ قرص قمر کن

کاش ایران می آمدی آقا

نه رواقی,نه گنبدی,حتی

!سنگ قبری سرمزار تو نیست

غیرمُشتی کبوتر خسته

خادمی,زائری,کنار تو نیست

بازهم بی کسی یک آقا

بازهم بی کسی یک آقا

باز هم ماحرای دست و طناب

پیش چشمان آسمانی ها

باز شهر مدینه گشته خراب

ماجرای کوچه

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است

رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد

ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ناله ی بی کسی

حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد

ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد

جای اصحاب که در خواب تغافل هستند

مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد

یا صادق آل عبا

گرچه وجودم را شرار نار سوزاند

کی سینه ام را حمله اغیار سوزاند؟

من بین شعله بودم یاران همه خواب

قلب مرا این غفلت انصار سوزاند

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند

باز هم, همهمه در کوچه ما پیچیده

ناگهان همه جا پر ز دود شد

شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد

بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد

نامرد تا که دید عزیز مدینه ام

بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد

قصّهء مادر

همه شب را به دعا سر کردی

شهر را جمله منوّر کردی

با نفس های لبالب عطرت

خانه را تا که معطّر کردی ,

شعلهء آتش

وسط شهر نبی غوغا بود

روضه در قامت عاشورا بود

همه جا بوی مصیبت می داد

باز هم فصل غم دنیا بود

آهِ مظلوم ماجرا دارد

 شب جمعه به لب نوا دارد

نفسش بوی کربلا دارد

به روی سر در حسینیه اش

پرچم صاحب اللوا دارد

دکمه بازگشت به بالا