شعر شهادت امام صادق (ع)

در همین کوچه

 

پیر مردی که در همین کوچه

خانه اش جنب خانه ی ما بود

مکتبی مملو از محصل داشت

باز اما غریب و تنها بود

 

گریه های صادق

دل من باز روضه می خواند , روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن را , روضه ی گریه های صادق را

روضه ای را که باز می خواهند, پر پروانه را بسوزانند

اصلاً انگار شیوه ی خصم است , نیمه شب خانه را بسوزانند

درد غربت

 

آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا

خاکسترش نشسته به روی سرم خدا

پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر

ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک

امام شیعه ای

 

امام شیعه ای واشک دیده ات دریا

بیاد روضه کوچه بیادعاشورا

دوباره آتش کینه به پشت در آمد

هلاک روضه مادر شدی گل زهرا

چون علی

خانه ام را سوختند و سوخت جانم , چون علی

ظـالـمـان بـستـند مـحکـم بـازوانـم , چون علی

پـابــرهـنـه , سـربـرهنـه , بی عبـا , درکـوچـه ها

می کشاندند و پر از خون شد دهانم , چون علی

صدای ناله

دوباره شهر مدینه غروبی از غم شد

که آتشی به در خانه باز مَحرم شد

به پشت این در خانه چه ازدحامی شد

دوباره حَجمه ی دشمن به فکرماتم شد

گریبان

 

ناگهانزلفِ پریشان تو را میگیرند

سرسجاده گریبان تو را میگیرند

 

تو دراین خانه بنا نیست که راحت باشی

چندهیزم سر و سامان تورا میگیرند

 

مسیر پای برهنه

 

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه , تن تو بی اختیار بیفتد

 

تو را خمیده خمیده میان کوچهکشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

 

آخرش افتاد

 

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

 

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد

 

آقا شنیده‌ام

 

آن قدربی‌صدا و خموش از ترانه‌ای

حِس می‌کنمشکسته و بی‌آشیانه‌ای

 

آقاشنیده‌ام پِیِ مرکب دویده‌ای

پایبرهنه,نیمه‌ی شب,چی کشیده‌ای؟

 

زخم بی‌کسی

 

از کارغربتت گره‌ای وا نمی‌کند

اینشهر , با دل تو مدارا نمی‌کند

 

اینشهر , زخم بی‌کسی‌ات را…عزیز من

جز بادوای زهر مداوا نمی‌کند

 

از سوز زهر

 

از سوززهر آب شد از پای تا سرم

با اشکهمقدم شده ساعات آخرم

 

پایمبه سوی قبله , لبم غرق خون شده

دیگررمق نمانده به اعضای پیکرم

 

دکمه بازگشت به بالا