با لرزش این هق هق آخر
تا میتکانم نیمهجانم را …
آمادهام ای علت باران
بر من بباری آسمانم را
با لرزش این هق هق آخر
تا میتکانم نیمهجانم را …
آمادهام ای علت باران
بر من بباری آسمانم را
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه “زینب کبری” نخواهد شد
با اشک بیزوال خودم گریه میکنم
بر روز و ماه و سال خودم گریه میکنم
این پلک ها به روضهی تو زخم شد حسین
بس با زبان حال خودم گریه میکنم
ما همه نوکر دربار حسین و زینب
نسل در نسل بدهکار حسین و زینب
همه پشت سر انصار حسین و زینب
الگوی ماست علمدار حسین و زینب
کیست این بانو که بر دلها خدایی میکند
کِشتیِ بی بادبان را ناخدایی میکند
هرکه گوید یاحسین او را هوایی میکند
آنکه امشب باز ما را کربلایی میکند
دختر یعسوب دین حیدر، مسلّم زینب است
گریه و شیون ما باطن هرچه شادی است
نوکری کردن ما عزت مادرزادی است
هر دم و بازدمم برلب مان یا هادی است
لطف و احسان و کرم کار مرام هادی است
سامرایی شدنم دست امام هادی است
همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد
و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد…
برای این که علوم از تو منتشر نشود
میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد…
منم اون امام تنها
که تو موج غم اسیرم
دورم از شهر و دیارم
توی بی کسی میمیرم
گفتم توسلی کنم امشب بنام تو
ای عبد صالحی که بُوَد حق کلام تو
همراه فطرس است همیشه سلام من
دارم امیدها به علیک السلام تو
آنقدر گریه مى کنم مادر
تا که سو از نگاه من برود
آنقدر ناله مى زنم هرشب
تا به گودال آه من برود
زوج آدم حواى طایفه ایى
رکن خلقت بقاى طایفه ایى
روز طوفان متانت محضى
یک تنه ناخداى طایفه ایى
چه عزادار شدم! در دلم افتاده شرر
خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر
کاش می آمدم و محض تسلّایِ رباب(س)
میزدم گریه کنان از غم ِ شش ماهه به سر